تفکر بلند ...



صدای پا می آید .

صدای گام هایی آشنا .

صدای پای تو را می شناسم .

گام هایت آشناست .

آشنا ترین صدا .

اما افسوس .

صدای پاهایت هر لحظه کم و کمتر میشود .

گام هایی در حال دور شدن .

صدای گام هایت از دور دستها می آید .

به کدام سو می روی .

چرا صدای پا دم به دم آرام تر و کم صدا تر می شود .

میشناسمت .

به سرزمینی دیگر کوچیده ای .

کوچی نه با پرستو های بهاری .

هجرتی به سرزمین موعود .

صدای پا نمی آید .

گام هایت محو در غبار تنهایی .

چشم هایم صدای پای تو را نمی شنود .

گوش چشم هایم کور شده گوئی .

چشم گوش هایم کر .

نای برخاستنم نیست .

پاهایم نا ندارد .

دستهایم تاب .

چشمها کم سو .

آسمان تاریک .

به کدامین سو نظر کنم .

صدای پا نمی آید .

بوی گل نمیدادی .

در آخرین گذر .

 


آخرین مطالب
آخرین جستجو ها